هشتم فروردین 98 من سی و پنج ساله شدم. این عدد مثل ناقوس کلیسا که شهری رو از خواب بیدار میکنه مدام تو سرم میکوبه. میدونی ذهنم پر از کلاف به هم پیچیدست. نمیدونم  گره کدومش رو باز کنم. نمیدونم با احساسات منفی که کنار همه اینها دارم چه کنم. نمیدونم چه راهی رو در پیش بگیرم برای ادامه. شرایط بدیه امیدوارم بتونم بخوبی ازش بیرون بیام


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها